شايسته خلافت
« 558»
(172) (و من خطبة له (عليه السلام) ) أَمِينُ وَحْيِهِ وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ فَإِنْ شَغَبَ شَاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كَانَتِ الْإِمَامَةُ لَا تَنْعَقِدُ حَتَّى تَحْضُرَهَا عَامَّةُ النَّاسِ فَمَا إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ وَ لَكِنْ أَهْلُهَا يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غَابَ عَنْهَا ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَخْتَارَ أَلَا وَ إِنِّي أُقَاتِلُ رَجُلَيْنِ رَجُلًا ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ
« 559»
أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا خَيْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ وَ خَيْرُ عَوَاقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ
« 560»
بِمَوَاقِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً أَلَا وَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ وَ لَا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لَا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ أَلَا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِبَاقِيَةٍ لَكُمْ وَ لَا تَبْقَوْنَ عَلَيْهَا وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّهَا فَدَعَوا غُرُورَهَا لِتَحْذِيرِهَا وَ إِطْمَاعَهَا لِتَخْوِيفِهَا وَ سَابِقُوا فِيهَا إِلَى الدَّارِ
« 561»
الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْهَا وَ انْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْهَا وَ لَا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلَى مَا زُوِيَ عَنْهُ مِنْهَا وَ اسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتَابِهِ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قَائِمَةَ دِينِكُمْ أَلَا وَ إِنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ .
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در مدح پيغمبر اكرم، و اشاره بوظائف امامت، و ترغيب به پرهيزكارى، و مذمّت از دنيا): قسمت أول خطبه (1) پيغمبر اكرم امين وحى خدا و خاتم پيغمبران و مژده دهنده رحمت و بيم كننده از عذاب او بود (احكام خداوند سبحان را با درستى و بدون كم و زياد بمردم تبليغ نمود، و بعد از او پيغمبرى نخواهد آمد، و نيكوكاران را ببهشت جاويد مژده داده، بد كاران را از عذاب هميشگى مى ترسانيد). ص559 قسمت دوم خطبه (2) اى مردم، سزاوارتر شخص بامر خلافت تواناترين مردم است بر آن (از جهت سياست مدنيّه و تدبير جنگ و زد و خورد با دشمن و نظم دادن امور رعيّت) و داناترين آنان است در آن بامر (و احكام) خداوند، پس اگر (در اين باب) فتنه انگيزى به تباهكارى پردازد (در اوّل بايد) از او بازگشت بحقّ و آنچه سزاوار است خواسته شود، و اگر امتناع نمود كشته مى گردد (بايد او را كشت، پس بهمين دليل مى گوئيم: خلفاء بنا حقّ بخلافت رسيده اند، زيرا غير شخص تواناى در سياست مدنيّه و امور رعيّت و داناى بجميع احكام دين لياقت اين مقام را ندارد، و كسى نمى گويد كه ايشان داراى اين دو صفت بودهاند) و (3) (چون معاويه دليل مخالفت خود با امير المؤمنين عليه السّلام، را باهل شام مى گفت: من در امر خلافت آن حضرت حاضر نبوده بيعت نكردهام، و طلحه و زبير براى عذر نقض بيعت مى گفتند: ما از بيعت پشيمان گشته باشتباه خود پى برديم، امام عليه السّلام از روى مماشات به بطلان و نادرستى گفتارشان اشاره نموده مى فرمايد): بجان خودم سوگند اگر امامت تا همه مردم حاضر نباشند منعقد نگردد هرگز صورت نخواهد گرفت (زيرا هنگام تعيين امام حضور همه مردم در يك جا ممكن نيست) ولى كسانيكه اهل آن هستند (بزرگان اصحاب و آشنايان براه خير و شرّ چون با كسى بيعت نمودند) بر آنان كه هنگام تعيين امامت حاضر نيستند حكم ميكنند (آنها را وادار مى نمايند كه كار انجام شده را بپذيرند) پس در اين صورت آنكه حاضر بوده نبايد برگردد (نقض بيعت نمايد) و آنكه غائب بوده نبايد (ديگرى را) اختيار كند (و چون مخالفين از آنچه عقل بر صحّت و درستى آن حكم ميكند پيروى نمى نمايند، و رويّه اى را كه در باره خلفاء پيش از اين عملى شد نمى پذيريد و منظور از اين بهانه جوئيها آنست كه بناحقّ خلافت را بدست آرند) (4) آگاه باشيد من با دو كس مى جنگم: يكى آنكه ادّعاء كند آنچه را كه براى او نيست (مانند معاويه كه خلافت را بدون داشتن لياقت ادّعاء مى نمود) و يكى آنكه رو گرداند از چيزيكه بعهده گرفته (چون طلحه و زبير كه بيعتى را كه وفاى بآن لازم بود شكستند).
ص560
قسمت سوم خطبه (5) اى بندگان خدا شما را بتقوى و ترس از خدا سفارش مى نمايم، زيرا تقوى بهترين چيزى است كه بندگان همديگر را بآن توصيه و سفارش كنند، و نزد خدا بهترين عاقبت ها است (بهترين كارها كارى است كه در دنيا بتقوى خاتمه يابد) (6) و بتحقيق دروازه جنگ بين شما و اهل قبله (كه بظاهر مسلمانند) گشوده شده، و كسى حامل و بدست گيرنده اين بيرق (جنگ با ايشان و شرائط آن) نيست مگر آنكه (بحقائق) بينا و (در سختي ها) شكيبا و بآنچه كه حقّ و درست است دانا باشد (امام عليه السّلام، خلاصه جنگ ما با ياغيان اهل قبله كه در نظر شما بزرگ مى نمايد از روى جهل و غفلت از احكام خدا نمى باشد، بلكه طبق دستور او است) (7) پس بجا آوريد آنچه را كه بآن مأمور مى گرديد، و عمل نكنيد بآنچه را كه از آن منع مى شويد، و در كارى مشتابيد (در قبول و ردّ آن عجله نكنيد) تا تحقيق نمائيد (امر و نهى ما را در آن بفهميد) زيرا حقّ ما است تغيير دادن آنچه را كه شما (از روى نادانى) انكار مى كنيد (بسا كه چيزى را انكار نمائيد و صلاح در قبول آن باشد، و بسا قبول مى نماييد و مصلحت در ردّ آن است، پس چون بحقائق آگاه نيستيد در هر امرى گفتار ما را بپذيريد).
ص561
قسمت چهارم خطبه (8) آگاه باشيد اين دنيا كه شما آنرا آرزو كرده و بآن علاقه داريد و شما را گاه بخشم مى آورد و زمانى خوشنود مى سازد، نه سراى اقامت و باقى ماندن شما است و نه جائى كه براى آن آفريده و نه محلّى كه بآن دعوت شدهايد. (9) آگاه باشيد نه دنيا براى شما باقى مى ماند و نه شما در آن باقى خواهيد ماند، و اگر شما را به (زينتها و آرايشهاى) خود فريب داده از بدى (درد و رنج و سختى) خويش هم بر حذر داشته است، پس رها كنيد گول زدنش را ببر حذر داشتنش، و دور كنيد بطمع آوردنش را به ترسانيدنش (بنقش و نگار دروغى فريب نخوريد، انواع بلاها و سختيهاى آنرا بنظر بياوريد) و از يكديگر پيشى گيريد (براى رفتن) به سرائى كه بسوى آن خوانده شدهايد (در دنيا براى آسايش آخرت كه جاى هميشگى است از خدا و رسول پيروى كنيد) و دلهاى خويش را از (دوستى) آن دور كنيد، (10) و هيچيك از شما نبايد بر چيزى از دنيا كه از او گرفته شده است مانند كنيز (كه براى از دست دادن هر چيز دست بسرور زده صدا به گريه بلند ميكند) بنالد (هر چه از كفش رفت افسرده نشود) و تكميل نعمت خدا را درخواست كنيد به شكيبايى بر (سختى) طاعت او و محافظت بآنچه كه شما را بحفظ آن از كتاب خود (قرآن كريم) امر نموده (زيرا شكيبائى بر طاعت و عمل به احكام قرآن سبب رسيدن نعمتهاى بيشمار است). (11)
ص562
آگاه باشيد تباه شدن و از دست رفتن متاع دنيا بشما زيانى وارد نخواهد آورد در صورتيكه اساس و پايه دين را محكم كرده باشيد. (12) آگاه باشيد بعد از تباه ساختن دين خود آنچه كه از دنيا نگاهداشته ايد بشما سود نمى رساند. (13) خداوند دلهاى ما و شما را بحقّ و رستگارى متوجه گرداند، و شكيبائى (در طاعت و مصيبت و معصيت) را بما و شما عطاء فرمايد.